بياييد فكر كنيم شغل معامله گري شبيه به "ماشين صنعتي" است.
يعني مانند ماشين، ماده اوليه وارد دستگاه مي شود، پردازش مي شود و در نهايت محصول كه همان معاملات شماست، خارج مي شود.
علوم مختلف مالي شما را در خصوص پردازش بهتر ورودي ها كه انواع اطلاعات هستند، بهتر مي كند.
تحليل بنيادي به شما مي آموزد مسير اطلاعات تا ارزش شركت را چگونه طي كنيد.
تحليل تكنيكي مي آموزد كه زمان مناسب براي خريد و فروش كي است.
خروجي ماشين هم كه در واقع معاله اي است كه شما انجام مي دهيد.
ولي، چقدر تا كنون به ماده اوليه اين دستگاه انديشيده ايم؟ اينكه بازار را چگونه ببينيم يا چه جور اطلاعاتي را وارد اين دستگاه كنيم؟ در هر لحظه كجاي بازار را نگاه كنيم و منتظر چه واكنشي باشيم؟
بي راه نگفته ام اگر بگويم يكي از اصلي ترين مزيت هاي افراد حرفه اي در نگاه شان و نحوه تهيه ماده اوليه اين دستگاه است.
شما اگر سلطان ارزش گذاري هم باشيد ولي نتوانيد تشخيص دهيد به سراغ چه سهامي براي ارزش گذاري برويد، ممكن است زيان نكنيد، حتي سود كنيد ولي، اين سود هرگز معجزه آسا نخواهد بود.
هيچ كتابي در عالم مالي وجود ندارد تا به شما بگويد چگونه بازار را نگاه كنيد. به كجاي بازار توجه كنيد و چگونه از دانشي كه آموخته ايد بهترين استفاده را كنيد.
به نظر من، به عنوان يه دانش آموز، سه مهارت اصلي هست كه كمك مي كند ماده اوليه بهتري براي پردازش تهيه كنيم:
١- شنيدن كه اين روزها با توجه به نفوذ عجيب شبكه هاي اجتماعي به خواندن هم تبديل شده است. منظورم از خواندن كتاب خواندن نيست بلكه منظورم شنيدن و مطالعه كردن عقايد مختلف فعالان در بازار است. معامله گر خوب بايد ساعتي را صرف كند و بشنود و بخواند. براي فهم بهتر بازار هيچ راهي بهتر از اين نيست كه به المان هاي مختلف بازار رجوع كنيم و حرف هاي شان را بشنويم. انواع روزنامه ها، كانال ها، گروه ها و سايت ها وجود دارند كه به ما كمك مي كنند فهم مقدماتي از بازار پيدا كنيم. خيلي از اوقات جمله اي ساده ممكن است دليل جرقه اي در ذهن ما براي حركت بعدي بازار باشد.
معامله گران حرفه اي اكثرا هم خواننده هاي خوبي هستند هم شنونده هاي قوي اي هستند.
٢- ديدن. يك حرفه اي هم تابلوي معاملات را خوب مي بيند هم خودش را. به حجم معاملات به صعود و نزول هاي بازار دقت مي كند و سعي مي كند در ذهن خود، دلايل حركت هاي بازار را عادلانه پيدا كند.
از سويي ديگر، او رفتار خود در معاملات را با دقت مشاهده مي كند. تلاش مي كند مثل يك معامله گر كاركشته اشتباه هاي معاملاتي خود ناشي از انواع سوگيري را مشاهده كند و در موردشان فكر كند و اصلاح كند. مشاهده خويشتن و رفتار خويش جز واجبي از اين مسير پرتلاطم است.
٣- انديشيدن. فكر كردن مهارت است. معامله گران بسياري را ديدم كه ساعت ها صرف بازار مي كنند ولي، حتي يك ربع صرف فكر كردن به حركت هاي بعدي بازار نمي كنند. معامله گر حرفه اي تلاش مي كند از آنچه شنيده است، خوانده است يا ديده است، ايده اي خلق كند.
اين ايده مي تواند اينگونه باشد:
- بنظر مي رسد سهام بزرگ در اين مقطع از زمان در رشد مشكل دارند پس سايز شركت را در تحليل هايم بايد بررسي كنم.
يا
- در بازار كنوني خيلي از سهام به دليل نياز سهامدار عمده به نقدينگي بسيار ارزان تر از قيمت ذاتي شان معامله مي شوند پس به عنوان يك سرمايه گذار بلند مدت مي توانم به نهاد هايي كه بيشترين نياز به نقدينگي را دارند و سبد شان فكر كنم.
يا
- به دليل كمبود نقدينگي بازار نمي تواند در برابر عرضه هاي سهمگين مقاومت كند پس استراتژي سهامداران عمده درمعاملات كوتاه مدت مساله مهمي است كه بايد مد نظر قرار داد.
خواننده خوبم
نقطه قوت بهترين داستان هاي دنيا در وهله اول ايده ي خلاقانه نويسنده بوده است. بهترين فيلمنامه ها از دل سوژه هاي ناب بيرون آمده اند. ايده درست ناخودآگاه باعث مي شود استراتژي درست پديد بيايد. باعث مي شود تحليل هدف مند انجام شود. در واقع خلق ايده ارزشمند ترين قسمت كار ماست كه از قضا كمترين پرداخت هم بهش شده است.
ايده ي سرمايه گذاري خوب داشتن مانند اين است ماده اوليه خوب براي توليد داشته باشيم. با ماده اوليه خوب، پردازش (تحليل) به مراتب قوي تر و نتيجه قطعا فوق العاده مي شود.
روزانه زماني را صرف و تلاش كنيد نگاهي به شفاف به بازار داشته باشيد. تلاش كنيد ايده هايي را خلق كنيد و زمان فراغت پخته ترشان كنيد. آزمايش شان كنيد و هوشمندانه به بلوغ برسانيدشان. مانند يك حرفه اي خوب بخوانيد، خوب بشنويد، خوب ببينيد و خوب فكر كنيد.
موفق باشيد
برگرفته از کانال کامیار فراهانی